Tuesday, January 11, 2011

جام ملتهای آسیا و دغدغه های فوتبال ایران


نوشتار پیش رو به قلم سید علی پورحسینی، کارشناس فوتبال است که دیروز به دستم رسید و حیفم آمد خواندن آنرا از شما دوستان دریغ ورزم .
این شما و این گزارش تحلیلی جام ملتهای آسیا و دغدغه های فوتبال ایران

حتی اگر قهرمان جام ملتها بشویم این فوتبال راه به جایی نمی‌برد، باید در فکر چاره بود!
تا ساعاتی دیگر تیم ملی در چارچوب مسابقات جام ملتهای آسیا تیم ملی به مصاف تیم منلی عراق می‌رود. هماوردی قدیمی از سالهای دهه 1340 که سالها در فرود و فراز بود و ما 4 نعل به قله فوتبال آسیا راه سپردیم و اینک پس از سالها در مقابل آنها به عنوان قهرمان دوره گذشته جام ملتها به میدان می‌رویم. پس از عراق نوبت به کره شمالی و امارات می‌رسد. کره پس از آن جرقه عظیم جام جهانی 1966 با قبول شکست در مقابل ما در لاهور پاکستان به سال 1972 یک حریف همیشه شکست خورده در مقابل ما بوداما همین سال پیش همین کره ما را از رسیدن به جام جهانی 2010 محروم کرد. فوتبال امارات که رگ و ریشه آن از فوتبال ما سربرآورد اینک صاحب یکی از بزرگترین زیرساختهای فوتبال نه تنها در آسیا که در سطح جهان است. به خدمت گرفتن بازیکنان و مربیان بیشمار از نقاط مختلف جهان امارات را صاحب قدرتی نهانی کرده که در برخی از مقاطع درخشش بیش از تصور داشته که از جمله راهیابی این تیم به جام جهانی 1982 اسپانیا بود. آیا در مقابل این حریفان شانس صعود به دور بعد را داریم؟
از فوتبال مدرن تا پسامدرن

در اواخر دهه 1960 فوتبال هلند در قالب تیمهای آزاکس و فاینورد فوتبال جدیدی را به دنیا عرضه کرد و در جام جهانی 1974 فوتبال اروپا به نقطه اوج خود رساند. هرچند آلمانها جام را در خانه نگه داشتند اما این هلند بود که بر قله رفیع فوتبال مدرن تکیه زد. فوتبال مدرن هلند ضمن به ارمغان آوردن مفاهیمی بدیع در فوتبال، تعریفی تازه نیز از عناصر اصلی و سنتی فوتبال به دست داد. آنچه هلند عرضه کرد عبارت بود از:
ساماندهی خلاقانه فوتبال مبتنی بر مکانیسم تاکتیکی؛
پختگی بازیکنان در کنار استراتژی تیمی مشتمل بر:

. دولایه سازی،

حمایت در حمله،

پوشش در دفاع،

. تغییر ضرباهنگ حرکت تیم در هنگام مالکیت توپ،

. ایجاد تعادل میان خطوط دفاع و حمله،

. استفاده فراگیر از آفسایدگیری در میانه میدان،

. اعمال فشار در مناطق مختلف زمین.

جنبه شگفت‌انگیز فوتبال هلند سیستم آن (یا نحوه استقرار بازیکنان در زمین مسابقه) نبود، بلکه بازی دستجمعی این تیم بود که در مقاطع حساس بازی با نمایش فردی بازیکنان خلاق و در صدر همه یوهان کرایف همراه می شد. مشخصه بارز فوتبال هلند (چه در آن دوران و چه در حال حاضر) توجه به بازی تهاجمی با ارسال پاسهای دقیق، تغییر مکان یا جابجایی مکرر بازیکنان و اعمال فشار در نیمه زمین حریف توام بود. فوتبال هلند در تمام سطح زمین (با استفاده از طول و عرض زمین) به طور شناور جریان پیدا می‌کرد و بر همین منوال تیم مقابل حتی با کسب مالکیت توپ نیز تحت تاثیر فلسفه تهاجمی فوتبال هلند قرار می گیرد.
برخوردار از چنین پشتوانه ای فوتبال به دهه 1980 رسید که مشخصه های بارز آن:بهبود کیفیت فوتبال مبتنی بر مهارتهای فنی بالای بازیکنان خلاق، افزایش قابل توجه سرعت در بازی تیمی، توجه اساسی و فزاینده به آمادگی جسمانی،بود. خلاصه آنکه در این مقطع اکثر تیمها برخوردار از آمادگی جسمانی بازیکنان به فوتبال تهاجمی بر مبنای سیستمهای منطقه ای رو کردند که اعمال فشار در آنها اهمیت وافری داشت.با رسیدن به دهه 1980 برای مقابله با مفهوم سیستم تهاجمی حاصل از نگرش نو هلند مربیان بزرگی پا به عرصه فوتبال گذاشتند. هنگامی که با ظهور لوبانسکی کبیر تغییراتی عمده در فوتبال ماشینی روسها به وجود آمد و او سیستم جدیدی را در شکل 2-3-5( 2-5-3) به جهان فوتبال عرضه کرد.4 سال بعد در مسابقات جام ملتهای اروپا مکتب فوتبال فرانسه علمدار پیشتازی فوتبال اروپا شد. افکار میشل هیدالگو و حضور بازیکنانی در سطح اول جهان در میانه میدان تیم ملی فرانسه مرکب از تیگانا، ژیرس و فرناندز و رهبری میشل پلاتینی باعث قهرمانی تیم ملی فرانسه شد. این تیم در میانه میدان از آرایش 4 ضلعی بهره می برد که یادآور سیستم WM چاپمن در 1925 بود هرچند از مبانی تاکتیکی متفاوتی بهره می برد. استراتژی تاکتیکی هیدالگو مبتنی بر طرحهای تکنیکی تاکتیکی خاصی بود که توانمندی بازیکنان؛ بهره مند از مهارتهای فنی غیر قابل انکار؛ به آنها اجازه اجرای این تفکرات را می داد.در این مقطع ایتاتلیاییها که با هلینوهررا مبتکر فوتبال دفاعی در دهه 1960 بودند قدم به میدان مقابله با مفاهیم جدید گذاشتند و طی 20 سال تغییرات فراوانی در فوتبال به وجود آوردند.در فصل 88-1978 دورانی آغاز شد که به آن عصر ساچی اطلاق می شود. آریگو ساچی Arrigo Sacchi در این فصل با تیم آ.ث. میلان A.C.Milan به قهرمانی سری A ایتالیا دست پیدا کرد. از فصل 81-1980 تا فصل 87-1986 باشگاههایی قهرمان ایتالیا شدند که مشخصه بارز آنها یارگیری فردی بود. یونتوس با جیووانی تراپاتونی Giovani Trapattoni، در فصلهای 81-80، 82-81، 84-83 و 86-85 قهرمان شد؛ ورونا با باگنولیBagnoli در فصل 85-84 و ناپل با مربیگری بیانکی Bianchi در فصل 87-86 به این موفقیت رسیدند.در این میان تنها استثنا تیم رم به مربیگری نیلز لیدهولم Nils Liedholm بود که با تکیه بر مهارت فردی بازیکنانی نظیر فالکائو Falcao از برزیل ، پروهاسکو Prohaska از اطریش و بازیکنان ایتالیایی چون کونتی Conti و استاد مسلم دریبل، دی بارتولومی Di Bartolomei با مشخصه بازی منطقه ای و حفظ موثر مالکیت توپ در فصل 83-82 قهرمان ایتالیا شد.بدون تردید بهترین تیم آن دوران ایتالیا تیم یونتوس بود که با دو مدافع یارکوب بریو و جنتیله و یک مدافع پوششی - سیه را- بازی می کرد. این تیم در میانه میدان یک بازیکن بازیساز آزاد پلاتینی داشت که مجاز بود به هر نقطه از زمین برود. در کنار او یک بازیکن میانی طراح بونیاک و یک بازیکن میانی دفاعی بونینی بازی می کردند. در کناره راست این تیم بازیکنی تمام عیار با مهارتهای فوق العاده تهاجمی تاردلی و در کناره چپ بازیکنی با قابلیتهای دفاعی جشمگیر کابرینی حضور داشتند و سرانجام در خط حمله از دو مهاجم روسی و بته گا بهره می برد که به طور کامل مکمل یکدیگر بودند.در فصل 88-1987 آریگو ساچی در میلان الگوهای رایج بازی، استراتژی و روشهای مربیگری را دگرگون کرد. ساچی نوعی چیدمان 2-4-4 را معرفی کرد که بر اعمال فشار، بازی فشرده و حرکت بدون توپ همه بازیکنان تکیه داشت. در تیم ساچی تنها دو مدافع مرکزی حضور داشتند که روی یک خط بازی می کردند. ساچی با کاستن از تعداد مدافعان و اضافه کردن بازیکن به خط میانی، در میانه میدان صاحب برتری عددی و سیطره تیمی میلان شد. این تیم به طور منظم حریف را تحت فشار قرار می داد و کوششهای تیم مقابل برای اجرای حرکتهای تهاجمی با مانع رو به رو می شد. اساس برنامه های تهاجمی تیم ساچی مبتنی بر اجرای کنارگذر overlap به وسیله مدافعان و بازیکنان میانی بود.هرچند میلان تنها یک فصل قهرمان ایتالیا شد اما پیروزیهای خیره کننده این تیم در مسابقات جام باشگاههای اروپا و جام بین قاره ای باعث شد که کارهای تاکتیکی این تیم بر مبنای تفکرات ساچی به عنوان الگو مورد استفاده و تقلید دیگران قرار گیرد.از نظر ساچی تیم مجموعه ای است از بازیکنان که باید با یکپارچگی و به عنوان یک عنصر در کل مجموعه نقش آفرینی کنند. در حقیقت برای ساچی ماهیت تیم به عنوان یک مجموعه مهم است و نه عناصر تشکیل دهنده آن. در این راه ساچی از تمرینهای مستمر Drills به میزان زیاد استفاده کرد تا حرکتهای تیمی ملکه ذهن بازیکنان شود به قسمی که در هر لحظه از بازی بازیکنان در موقعیت و نقشهای از پیش تعیین شده حرکتهای ترکیبی مشخص را انجام دهند. از نظر ساچی آمادگی جسمی بازیکنان اهمیت خاصی داشت و بر همین مبنا مربی بدنساز تیم یعنی وینچنزو پینکولینی Vincenzo Pinocolini و تیم پزشکی صاجب جایگاهی خاص در باشگاه میلان شدند.وقتی آریگو ساچی در آ. ث. میلان جای خود را به فابیو کاپلو Fabio Capello داد وی توانست طی 5 فصل به 4 قهرمانی دست پیدا کند. کاپلو با توجه به اثری که ساچی بر جا گذاشته بود دست به تغییراتی زد که مهمترین آن بها دادن به استعدادها و مهارت فنی بازیکنان بود. سیستم تهاجمی ساچی که بر مبنای حرکتهای بدون توپ تیمی استوار بود این فرصت را به تیم مقابل می داد که با کسب مالکیت توپ و با اجرای حرکتهای یک دو، گذر از کناره و ضدحمله فرصتهای زیادی به دست آورد. در نقطه مقابل کاپلو بر قدرت حرکت پا به توپ بازیکنانی نظیر فون باستن Von Basten، گولیت Gulit و ساوی سویچ Savicevic برای ایجاد موقعیتهای زیاد تکیه کرد. کاپلو مشکل را به درستی شناسایی کرد و با توجه به آمادگی جسمانی و مسایل روحی روانی به توانایی بازیکنان توجه کرد. از نظر کاپلو بازیکنان ابزار اجرای طرحهای مشخص نبودند بلکه به این موضوع بها داد که بازیکنان می توانند با مهارتهای خود پیروزی ساز باشند.در شرایطی که در سیستم دفاعی ساچی کسب مجدد و سریع مالکیت توپ با اعمال فشار زیاد مطرح بود کاپلو بازیکن میانی دومی را در مرکز زمین به کار گرفت که آلبرتینی بود. کاپلو در کنار وی از مارسل دسایی Desaily بهره برد که در المپیک مارسی مدافع میانی بود. حرکتهای رو به عقب این بازیکنان باعث انسجام بیشتر تیم شد و دگرگونی عمده ای در سیستم دفاعی ایجاد کرد. دو بازیکن میانی با پوشش دادن به فضاها نیروی مقابله با تک بازیکن میانی تیم مقابل را دو برابر کردند.نیمه دوم دهه 1990 عرصه ترکتازی تیم یونتوس به مربیگری مارچلو لیپی بود. آنچه ساچی و کاپلو عرضه کردند عنصر مشترکی بود که ریشه در سیستم 2-4-4 داشت، اما لیپی چیدمان متفاوتی برای استقرار بازیکنان در نظر گرفت و در شرایطی در فصل 95-1994 به اولین قهرمانی دست یافت که از 3 مهاجم استفاده می کرد و در میانه میدان پائولا سوسا مجاز بود به همه نقاط زمین سرکشی کند.تحول بعدی را آلبرتو زاکه رونی در اودنیزه به وجود آورد. او در تیمی که در جرگه تیمهای بزرگ ایتالیا نبود بر مهارت فردی بازیکنانی نظیر بیرهوف، آماروسو و پوگی تکیه کرد و در مقابل تیمهای صاحب نام به موفقیتهای چشمگیری دست یافت.تا آن زمان معمولا تیمهایی که با چیدمان 2-4-4 در زمین مستقر می شدند در صورت اخراج یک بازیکن به چیدمان 1-4-4 روی می آوردند، یعنی از یک مهاجم چشمپوشی می کردند که امروزه نیر بسیاری از مربیان همین کار را می کنند. در فصل 97-1996 زاکه رونی تصمیمی متفاوت اتخاذ کرد. او در بازی با یونتوس تورین صدرنشین مسابقه ها، در دقیقه سوم مسابقه با اخراج مدافع ادونیزه یعنی ژنو مواجه شد و به تغییر سیستم تیم از 2-4-4 به 2-4-3 روی آورد و در پایان علیرغم بازی با 10 بازیکن توانست یونتوس را با نتیجه 3-0 مغلوب کند. زاکه رونی با استفاده از 3 مدافع در هفته بعد پارما رابا نتیجه 2-0 شکست داد که رتبه دوم جدول را داشت . این موفقیتها باعث توجه بیشتر زاکرونی به استفاده از سه مدافع و چیدمان 3-4-3 شدحاکمیت تفکرات ساچی و لیپی در میلان که پیش از زاکه رونی مربی آن تیم بودند و نظر زاکه رونی مبنی بر استفاده از 3 مدافع باعث ایجاد تغییرات و معرفی سیستم 2-1-4-3 شد. در این سیستم یک بازیکن میانی تهاجمی پشت سر دو مهاجم قرار گرفت که در حد فاصل منطقه دفاعی و خط وسط زمین مستقر شده و امکان یارگیری فردی با وی را بسیار دشوار می کند. مهار این بازیکن به عنوان بازیساز ایده آل با حرکت شناور در مرکز زمین بدل به معضلی لاینحل برای تیمهایی می شود که بازی منطقه ای خصوصا چیدمان 2-4-4 انجام می دهند.با معرفی سیستم 2-1-4-3 خیلی زود چیدمان 1-3-2-4 معرفی شد که در حقیقت تغییر وضعیت در همان چیدمان در مرحله دفاعی است که در صورت فشار تیم مقابل با عقب آمدن دو بازیکن میانی کناری به چیدمان کاملا دفاعی 1-1-4-4 تبدیل می شود.چیدمان 1-3-2-4 به عنوان آخرین پیشرفت تاکتیکی در جام ملتهای سال 2000 اروپا به وسیله تیمهای ملی آلمان، هلند و فرانسه مورد استفاده قرار گرفت. در گذر سالها ا این سیستم به عنوان کارآمدترین سیستم با قابلیت انعطاف زیاد در مقابل سایر سیستمها تقریبا در سرتاسر جهان مقبولیت عام پیدا کرد به نحوی که در جام جهانی 2006 آلمان از مجموع 32 تیم حاضر در مسابقات تنها 4 تیم از 3 مدافع بهره بردند و بقیه تیمها به استفاده از 4 مدافع روی آوردند. از جمع 4 تیمی که با 3 مدافع بازی می کردند تنها دو تیم از مرحله مقدماتی بالا آمدند و در اولین مرحله مسابقات حذفی با پذیرش شکست از دور مسابقه ها حذف شدند.با توجه به استفاده گسترده تیمهای حاضر درجام جهانی از سیستم 1-3-2-4، کیفیت بازی و توانمندی بازیکنان در قالب آنچه سبک Style نام دارد عامل تعیین کننده بود و اثر وجودی بازیکنان در میانه میدان عامل موفقیت تیمها به شمار می رفت.در جام جهانی 2006 اکثر تیمها جلوتراز زنجیرۀ مدافعان دو بازیکن میانی دفاعی داشتند تا به حفره‌های دفاعی پوشش دهند. ساختار دفاعی دو تیمی که به بازی نهایی رسیدند، یعنی فرانسه و ایتالیا، مبین توانمندی این بازیکنان بود. پاتریک ویرا و کلود ماکلله در تیم ملی فرانسه همان نقشی را ایفا کردند که آندره پیرلو و گنارو گتوسو در تیم ملی ایتالیا داشتند از دیگر سو در مواجهه با چنین دفاع منسجمی اکثر تیمها برای دستیابی به دروازۀ تیم مقابل از وجود یک بازیکن میانی خلاق در کنار تنها مهاجم تخصصی استفاده کردند. تیری هانری در تیم ملی فرانسه، پائولتا در تیم ملی پرتغال و لوکا تونی در تیم ملی ایتالیا در زمرۀ این مهاجمان بودند. تنها استثنا آلمان بود که مشخصه‌ها و تواناییهای فردی بالقوۀ میروسلاو کلوزه و لوکاس پودلسکی این تیم را صاحب یک زوج ایده آل در خط حمله کرد که در نهایت باعث شد کلوزه با به ثمر رساندن 5 گل کفش طلای آقای گل مسابقه ها را تصاحب کند.همانگونه که انتظار می رفت در این دوره از مسابقه ها رویارویی بازیکنان خط میانی عامل موفقیت یا ناکامی تیمها بود و جذابترین جدالها و شکوهمندترین نمایشها را از بازیکنان خلاق در منطقه میانی زمین شاهد بودیم. زین الدین زیدان فرانسوی در بازی با برزیل چنان نمایش بی نظیری ارائه کرد که گویی 10 سال جوانتر شده است، ماکسی رودریگز آرژانتینی در وقت اضافی با شلیکی مافوق تصور تیر خلاص را بر پیکر تیم مکزیک وارد کرد و دیوید بکام با یک ضربۀ ایستگاهی، که به کارت شناسایی شخصی او تبدیل شده، موجبات حذف اکوادور را فراهم ساخت تا تمام این نمایشها را بازیکنان خط میانی رقم زده باشند و نشان دهند این مردان هستند که سرنوشت بازی را در دست دارند، همانگونه که در بازی نهایی و پس از گل زود هنگام تیم ملی فرانسه از روی نقطۀ پنالتی، این مردان خط میانی ایتالیا به رهبری آندره پیرلو بودند که خود را بازیافتند و تیم ملی ایتالیا را بالا کشیدند تا سرانجام ادعای برتری خود را در ضربات پنالتی اثبات کنند.
جام‌جهانی 2010 و فوتبال میدانی

پس از جام جهانی 2006 و تفوق دفاع منطقه‌ای (خطی 4 نفره) مربیان بزرگ به بسط بازی تهاجمی منطقه‌ای رو کردند و در این راه حفظ توپ در محدوده تحت فشار با حداقل ضربات در دستور کار قرار گرفت به نحوی که موضوع چیدمان و سیستم به شدت کمرنگ شد و در حقیقت مهاجمین کلاسیک که در گوشها بازی می‌کردند از ساختار تیمی کنار رفتند و آنچه تحت عنوان بازیسازی در کناره‌ها وجود داشت به دالان مرکزی زمین منتقل شد و در عوض اجرای کنارگذر
overlap در مجاورت خط طولی این حرکت در داخل محوطه جریمه انجام می‌شود. یکی دیگر از مشخصه‌های فوتبال پسا مدرن زدن حداقل ضربه به توپ است و هر بازیکن تنها فرصت زدن یک ضربه به توپ را به دست می‌آورد. برای دستیابی به این هدف آماده‌سازی جسمانی بر طبق حرکتهای فوتبال جایگزین آماده‌سازی سنتی شد یعنی آمادگی جسمانی برای فوتبال و فوتبال برای آمادگی جسمانی در دستور کار قرار گرفته است. اصل اساسی دیگر در این زمینه که مورد توجه قرار گرفته حمایت و پوشش هم‌عرض جایگزین روش قطری قبلی شده است. سرانجام مهارت و تخصص بازیکنان در زدن ضربه‌های ایستگاهی موجب شده که مدافعان برای اجتناب از ارتکاب خطا در محدوده محوطه جریمه بازیکن صاحب توپ را با ایجاد تراکم در فضای حرکتی بازیکن صاحب توپ را به سمت کناره‌ها هدایت کنند. فوتبال ما این مورد را با علی کریمی در مسابقه حذفی مقابل ایرلند در مقدماتی جام جهانی 2002 تجربه کردیم.
آیا شانسی برای ما وجود دارد؟

به طور معمول برای موفقیت در فوتبال برخورداری از چند عامل کلیدی باید وجود داشته باشد که عبارتند از:

. مدیریت قوی مبتنی بر تجربه،

. بازیکنان بزرگ یا فوق ستاره‌ها،

. مربیان مجرب و کارآزموده،

. استفاده از عامل شانس.

بی هیچ تردیدی چندین سال است که فوتبال ما را افرادی اداره می‌کنند که سنخیت چندانی با فوتبال ندارند. حتی اگر این افراد را مدیران قابل و شایسته‌ای بدانیم عدم آگاهی و شناخت آنها از فوتبال نقطه ضعف بزرگی است که به هیچوجه نمی‌توان بر آن چشم بست.
تیمی که امروز به میدان جام ملتها پا می‌گذارد در حقیقت همان تیم علی دایی در مسابقات انتخابی جام جهانی 2010 است که با ناکامی روبه‌رو شد با این تفاوت عمده که در آن تیم چند بازیکن بزرگ حضور داشتند و امروز در میدان نیستند توانایی مربیان یکی دیگر از ابزارهایی است که می‌تواند یک تیم متوسط را به یک تیم خوب تبدیل کند. در چند سال اخیر فوتبال ما در سطح ملی دست به دامن مربیانی شده است که پیش از این هیچ تجربه ‌ای در مربیگری نداشتند. افشین پیروانی در کنار قلعه‌نویی و علیرضا منصوریان در کنار قطبی اولین تجربه خود را با تیم ملی صاحب شده‌اند.عامل شانس همواره در فوتبال نقش تعیین کننده داشته است. در سال 1992 که تیم یوگسلاوی به دلیل محرومیت از حضور در جام ملتهای اروپا بازماند تیم دوم گروه یعنی دانمارک در فاصله اندکی تا شروع مسابقات اجازه حضور در آن بازیها را به دست آورد و با استفاده از این شانس به مقام قهرمانی رسید. نمونه دیگر استفاده از عنصر شانس به هنگام برگزاری جام جهانی 2002 برای کره جنوبی بود که این تیم را به مقام چهارم جهان رساند با توجه به آنچه گفته شد برمبنای واقعیتهای موجود ما حتی شانس صعود از گروه مقدماتی را نداریم اما همه ما که دلبسته فوتبال و تیم ملی هستیم آرزوی موفقیت و پیروزی وجود دارد و در ته دل آرزو داریم که این موفقیت حاصل شود اما اگر چنین شود و حتی قهرمان شویم خود بهتر از هرکس می‌دانیم که این فوتبال راه به جایی نخواهد برد و باید فکری اساسی برای آن کرد.


No comments:

Post a Comment